بچهها قرار است روز دوشنبهی آخر سال بروند جلوی سازمان ملل به اعتراض در مورد فیلم ۳۰۰٫ یکی پیشنهاد داده که منشور معروف کوروش که به منشور حقوق بشر او معروف است را هم بزرگ چاپ کنند و با خود ببرند آنجا. به هر حال جمع کثیری در تلاشند تا به جنگ سپاه عظیم و جرار وارنربروس بروند.
بعضی این فیلم را به مثابه یک برنامه ریزی قبلی برای حمله روانی به مردمان این مرز و بوم و ایجاد زمینه ذهنی برای اقدامات بعدی تلقی میکنند. من شخصا مسئله را بیشتر این گونه تفسیر میکنم که وقتی ملتی در عرصه بین المللی در انزوا میرود و به گونهای خود را در نظم جهان چیدمان میکند که بدترین چهره را به راحتی به او منسوب کنند، مایملک او هم بر اهل جهان مباح میشود و با آن هر چه بخواهند میکنند. و ا ز جمله این مایملک هم تاریخ آدم است.
حالا ما داریم سعی میکنیم با فیلمی که پهنای باند عظیمی از رسانه بینالملل را به خود اختصاص میدهد بجنگیم. روش جنگ هم مختلف است و البته یکی از آنها این است که ما هم پهنای باند خود را از این فضا اشغال کنیم. هر بار که مسئلهای از این دست رخ میدهد توان رسانهای ما با توان رسانهای دنیای دیگر با یکدیگر مقایسه میشوند و البته بزرگی و عظیمت آن طرفیها به رخ ما کشیده میشود.
این مسئله به واقع خیلی شبیه است به همان رخداد تاریخی که سالهاست در حوزهی تاریخ غرب مایه مباهات عده است و امروز هم دستمایه سازندگان فیلم ۳۰۰ شده. یعنی همان جنگ ترموپیل. در جنگ ترموپیل یونانیان با تعداد کمی (مثلا ۷۳۰۰ نفر طبق گفتهی هردوت خودشان!) با یک عدهی کثیری از سپاه چند ملیتی ایران (بدون شک نه یک میلیون و هفتصد هزار نفر که لجستیک آن حتی امروز هم یک شاهکار است! بلکه احتمال دارد یک دهم تا یک پانزدهم این مقدار) جنگیدند و با مقاومت چند روزهشان برای خود و آیندهی خود افتخار آفریدند. حالا کار ما هم همین است! ما نه وارنر بروس داریم و نه رسانههای عظیم در دست ماست. نسبت تعداد ما هم مشابه همان نسبت یونانیان به ایرانیان است. تعداد نویسندگان (جنگآوران) ما بسیار کمتر از تعداد کسانی است که از جبهه مخالف میتوانند بنویسند ولی به هر حال عدهای رشادت به خرج میدهند و میروند کاری میکنند. اینها به هر حال میتوانند به خود افتخار کنند.
خشایارشاه مایهی افتخار من نیست او صرفا جزئی از تاریخ این مرز و بوم است که من هم به همان تاریخ تعلق دارم. آن کسان از تاریخ که زندگیشان مایهی افتخار است، مایه افتخار برای خود هستند و یا فرهنگی که آنان در بستر آن رشد کردند، آیندگان آنان ممکن است با لذت از آنان یاد کنند و در دل خویش امیدوار باشند که چیزی از آنچه که در نهاد آن بزرگان بوده در نهاد آنان نیز موجود باشد ولی نه بیشتر از این. محافظت از حقیقت تاریخ نیاکان هم به هر حال بر گردهی فرزندان است. خوب و بد هر دو با هم.
حالا خوبی تمامی این دعواها این است که وقتی دعوا تمام شد ما میمانیم و توان افزونترمان در احقاق حقوق خود در فضای رسانهای دنیا. این چیزی است که میتوانیم به خاطر آن به خود افتخار کنیم و همچنین به خاطر آن از وارنربروس هم تشکر کنیم.
سلام
از وبلاگ کوروش آیینه چیان اینجا رو پیدا کردم. خیلی خوشحال شدم جایی هست که بشه نوشته های شما رو خوند. مخصوصا که یکج جایی برای نوشته های خرده ریز گذاشتید.
با پاراگرف آخر این نوشته تون هم موافقم. فکر می کنم همین اتفاق میفته.
سلام آقا شهریار 🙂
مجددا سال نو مبارک. با نوشته تون هم راجع به فیلم سیصد موافقم ولی کلا به نظرم اینجور اتفاقها حداقل فایده اش یکجور همبستگی ملی مسشه فارغ از دین، عقیده و باورهای فکری. امیدوارم که سال خوی داشته باشید
ارسال شده توسط بهزاد, مورخ ۱ فروردین ۱۳۸۶, ۸:۱۰ ق.ظ. #.
© 2007.
ساخته شده توسط Rodrigo آماده شده برای وردپرس فارسی و فارسی سازی شده توسط علی ایرانی.